بهداشت، سلامت و درمان در گردشگری
مطالعه وتحقیق درباره بهداشت فردی در گردشگری، اطلاعاتی به دست میدهد
که برای حال و آینده شخص بسیار مفید و موثر میباشد. وقوف به مسائل بهداشت در
گردشگری، انسان را در استفاده کامل از زندگی سراسر آمیخته با نشاط و شادابی، چه به
صورت یک فرد در سفر و چه به عنوان یک فرد در جامعه، کمک و یاری میکند. در این
هنگام است که انسان به وسعت و ارزش سلامت گردشگری و بهداشت پی برده و به نیازمندیهای
بهداشت در سفر خود و نیز به اهمیت سلامت خانواده و جامعه با دیده بیناتر مینگرد.
هر کس با مراعات بهداشت قادر است از لحاظ جسمانی روانی و اجتماعی در وضع مناسبی
قرار گرفته و وظیفهای را که نسبت به خود و افراد خانواده و جامعه خود دارد به
خوبی ادا کند. سلامت هرگز به عنوان هدیه به دست انسان نمیرسد مگر آنکه برای تحصیل
آن کوشش کند تا بتواند تغییرات مثبتی در رفتار خود ایجاد کند.
ما معمولا بهداشت فردی در سفر را از بهداشت اجتماعی جدا میکنیم حال آنکه سرحد
واضحی بین این دو وجود ندارد زیرا افرادند که جامعه را میسازند و همواره بین
افراد و جامعه و بین جامعه و واحدهای مختلف سیاسی، فرهنگی و غیره که هر یک قسمتی
از جامعه را تشکیل میدهند ارتباط و تاثیر متقابلی برقرار میکنند.
تاریخ توسعه و تکامل بهداشت عمومی
حقیقتا مشکل است و شاید دور از منطق، که درباره وضع بهداشت عمومی تا قبل از قرن
نوزدهم با قاطعیت اظهارنظر کرد لیکن شواهد و آثار متون مختلف بر جای مانده از آن
دوران، حاکی از آن است که وضع سلامت و تندرستی جوامع رضایت بخش نبوده است.
بر اساس همین شواهد تا 3900 سال قبل از میلاد مسیح، بیماری صرفا یک بلای آسمانی به
شمار میآمد و کسی در کار و حال بیماران دخالت نمیکرد. کسی که مریض میشد، اگر
خوب شدنی بود، خود به خود بهبود مییافت وگرنه میمرد .
البته در آماری که از تمدنهای باستانی به جا مانده مثل تمدن قدیم مصر، یونان و
امپراطوری رم به شواهدی از بهداشت عمومی بر میخوردیم. به عنوان مثال در کاوشهای
باستانشناسی به سیستم فاضلاب شهری و حمامهای عمومی توجه خاص شده است.
علیرغم اینکه در تاریخ زندگی انسان، بیماری برای او همیشه مسئلهای بوده که میبایستی
با آن مبارزه نماید و پیشگیری از بیماریها یک نیاز واقعی محسوب میشده است، اما
به خوبی میتوان جای پای عواملی را که همواره نقش تضعیف کننده در توسعه و تکامل
بهداشت عمومی را داشتهاند در تاریخ پیدا نمود.
پس از گذشت زمان بس طولانی و رشد بسیار بطئی در زمینه بهداشت عمومی، در حدود
سالهای 1500 میلادی است که نیاز جدی به توسعه بهداشت عمومی در اروپا احساس گردید.
به طوری که در سال 1516 آقای «توماس موری» در اشاعه این فکر کوشش بسیار مینمود که
بهداشت حافظ سلامتی است و طبابت ترمیم کننده آن، آثاری از پذیرش این تفکر را هر
چند با خط مشی خیلی آرام و آهسته در جوامع اروپائی خاصه انگلستان، فرانسه، هلند و
ایتالیا میبینیم لیکن در حدود سالهای 1600 این ممالک را به فکر تعیین معیار و
ضابطه به منظور بازگوئی و اطلاع از وضع سلامتی جامعه انداخت و به این نکته توجه
شد که بررسی مرگومیرها و به خصوص تجزیه و تحلیل علل آن میتواند بسیاری از مسائل
و مشکلات بهداشتی را روشن نماید و از همین سالها به بعد است که میبینیم کشورهای
اروپائی یکی بعد از دیگری مبادرات به سیستم سرشماری و ثبت وقایع حیاتی کردند.
نقش فقر و تنگدستی در ارتباط با بیماریها روشن شد و همین مسأله بود که دولت
انگلستان را موظف به حمایت و ارائه خدمات رایگان به مستمندان کرد، برای به اجرا در
آوردن همین طرز تفکر بود که دامنه فعالیت بهداشت عمومی گسترده شد و این سوال مطرح
شد که نحوه ارائه خدمات بهداشتی و درمانی در قالب چه سیستمی و تحت چه ضوابطی و در
چه کیفیتی میبایستی ارائه شود و در همین نقطه از تاریخ است که ملاحضه میشود
کشورهای اروپایی در نحوه رسیدن به هدف فوقالذکر انشعاب حاصل کردند و این انشعاب
متأثر از عوامل سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و حکومتی هر کشور میباشد به عنوان مثال
در سال 1840 فرانسه اولین شبکه ملی خدمات بیمارستانی را طرحریزی کرد و در حدود
همین دهه دانمارک خدمات بیمارستانی را جزء وظایف شهرداریها دانست و برخی دیگر از
کشورهای اروپایی طرفدار سیستم بیمه خدمات درمانی شدند.
اولین کنگره بینالمللی بهداشت عمومی در سال 1851 در شهر پاریس تشکیل شد، در آن
زمان تقسیمبندی خاصی برای بسیاری از بیماریها نداشتند و کنترلی بر بسیاری از
بیماریهای عفونی در دست نبود. تئوری میکروبی، تازه مراحل تکوین را میگذراند. در
فاصله بین 1849 تا 1854 «جوان اسنو» که در لندن طبابت میکرد اپیدمیولوژی وبا را
مورد مطالعه قرار داد و انتقال آن را از طریق آب به اثبات رسانید، در 1856 «ویلیام
بوود» این مطالعه را مورد تیفوئید انجام داد. در نیمه قرن نوزدهم مطالعات و
آزمایشات پاستور در زمینه میکروبشناسی تصویری دقیق از نحوه انتقال بیماریهای
عفونی ارائه داد. با رونق عصر باکتریولوژی و یافتن انواع واکسنها، اکثر بیماریهای
عفونی قابل کنترل گردید و به مرور بعداز جنگ جهانی دوم تقریباً اکثر کشورهای جهان
به فکر پیشگیری از بیماریها و استفاده از تکنیکهای متداول در زمینه واکسیناسیون،
بهداشت محیط و سایر جنبههای بهداشت عمومی شدند.
در واقع بذر بهداشت که 3900 سال قبل از میلاد مسیح کاشته شده بود، پس از فراز و
نشیبهای بسیار و پیشرفت تدریجی و آرام، در سال 1946، عالیترین ثمرات خود را به
بار آورد. در این سال بود که اساسنامه سازمان جهانی بهداشت به تصویب رسید و در سال
1948 به مرحله اجرا گذارده شد. علت بوجود آمدن چنین سازمانی که در سطح جهانی کار
کند این بود که بیماری را دشمن مشترک بشریت در سراسر جهان میدانستند زیرا اگر یک
بیماری واگیردار در کشوری شیوع مییافت، سایر ممالک از آن در امان نبودند، سازمان
جهانی بهداشت که در حال حاضر بیش از 150 کشور جهان عضو آن هستند با مبادله اطلاعات
و تجربیات خود، برای رسیدن به بالاترین سطح ممکن بهداشت در سراسر جهان با یکدیگر
همکاری میکنند. این سازمان اهم تلاش خود را معطوف به رفع مشکلات بهداشتی که
کشورهای جهان قادر نیستند با منابع موجود خود آنها را حل کنند، مینماید.
تعاریف بهداشت
محتوای بهداشت پیوسته در حال تغییر و تحول بوده است و عواملی نظیر رشد اقتصادی،
پیشرفتهای علوم پزشکی و اجتماعی، تحولات فرهنگی و غیره در آن دخالت اساسی داشتهاند.
عده کثیری از مردم، بهداشت را عدم ابتلا به بیماری توصیف مینمایند. تجربیات نشان
میدهد که استفاده از شاخصهای یک جانبه و محدود برای ارزیابی سطح بهداشت اعضای یک
جامعه نتیجه معقولی به دست نمیدهد و باید در جستجوی شاخص های جامع و چند بعدی که
از ترکیب چند شاخص حاصل میگردد، بود و سطح سلامت و بهداشت افراد جامعه را نسبت به
آنها سنجید.
در تعریف دیگر بهداشت از عدم ابتلا به بیماری بالاتر و برتر است و برای تندرست
ماندن، تنها سلامت شخص کافی نیست، زیرا عوامل موروثی، شخصی و محیطی از فاکتورهای
موثر در سلامتی افراد بوده و زندگی یک فرد سالم در محیطهای نامناسب خود باعث
بیماری میگردد.
در تعریف سازمان جهانی بهداشت (world heahth
organization=who) بهداشت یک حالت کامل سلامتی جسمی –روانی و اجتماعی است وتنها عدم ابتلا به بیماریها ناتوانی و نقص
عضو دلیل بر سلامت و بهداشت نمیتواند باشد. تعاریف بسیار دیگری از طرف سازمانها
و محققین ذیصلاح در مورد بهداشت ارائه گردیده است که پارهای از آنها جهت هر چه
بیشتر روشن شدن مفهوم علمی بهداشت در زیر آمده است.
تعریف انجمن پزشکان آمریکا
بهداشت عبارت است از هنر و دانش تأمین سلامتی مردم، حمایت و بهتر گردانیدن آن از
طریق فعالیتهای سازمان داده شده اجتماعی .
تعریف محقق انگلیسی فریزر بروکینگتون
بهداشت عبارت است از احساس حالت شادابی جسمی، روحی همراه با ذخیره قدرت براساس
عملکردهای عادی بافتها و هماهنگی و تطابق جسمی و روحی که موجب فراهم شدن وسائل
زندگی سرشار از نشاط برای انجام خدمات و کارهای عادی باشد.
به طور کلی اصول مدیریت خدمات بهداشتی شامل سازمان یا تشکیلات، برنامهریزی، رهبری،
هماهنگی و کنترل و ارزشیابی میشود.
شناخت عوامل بیماریزا در محیط
عوامل بیماریزای زنده؛ عوامل بیماریزای زنده متعدد بود و انواع مختلفی چون ویروسها،
ریکتریاها، باکتریها، قارچها و انگلها را در بر میگیرد. ویروسها کوچکترین
نوع عوامل بیماریزای زنده به شمار میروند. برای مطالعه باید از میکروسکپ الکترونی
استفاده شود. بیماریهایی مانند: سرخک، آبله، آبلهمرغان و اریون به وسیله ویروسها
ایجاد میشوند.
عوامل بیماریزای فیزیکی؛ تغییرات شدید عوامل فیزیکی محیط زندگی مثل بالارفتن یا
پایین آمدن شدید درجه حرارت، فشار هوا و ارتفاع از سطح دریا، با پیدایش اختلالهایی
در بدن انسان همراه در سفرها و گردشها وجود دارد. افزایش شدید درجه حرارت منجر به
سوختگی و آفتابزدگی می شود و سقوط آن به درجات زیر صفر ممکن است سبب سرماخوردگی
شود. تابش اشعه ایکس به پوست یا اعضای داخلی بدن به مدت نسبتاً کوتاه، تولید
بیماری میکند. ضربهها، تصادفات و بریدگیها هم نتیجه عوامل بیماریزای فیزیکی به
حساب میآید.
عوامل بیماریزای شیمیایی؛ وارد شدن مواد سمی به بدن با ایجاد آسیبها و پیدایش
بیماریهایی همراه است، این گونه مواد را که به طور کلی از خارج وارد بدن میشوند
عوامل شیمیایی بیرونی مینامند. بعضی از این مواد مثل جیوه یا سرب حتی با مقادیر
بسیار کم در انسان تولید بیماریهای مهمی میکنند.
کمبود مواد غذایی و ویتامینها نوعی کمبود مواد شیمیایی است که سبب بروز بیماری میشود.
مصرف زیاد موادغذایی و ویتامینها هم ایجاد بیماری در بدن انسان میکند مانند چاقی
و مسمومیت بر اثر مصرف زیادی بعضی از ویتامینها ، گاهی افزایش مواد شیمیایی موجود
در بدن نظیر گلوکز، اوره یا نمک طعام سبب اختلال و بیماری میشود که به آنها عوامل
شیمیایی درونی گفته میشود.
عوامل ناشناخته؛ عوامل مربوط به فرد (درونی) و عوامل محیطی (بیرونی)
عوامل فردی ( درونی)؛ انسان در همه دوران زندگی تحت تأثیر دو عامل توارث و محیط زیست قرار دارد و نتیجه اثرات این دو عامل، ایجاد صفات و خصوصیات ویژه و معین در او است که به آنها خصوصیات و عوامل فردی گفته میشود. این امر سبب میشود که افراد از یکدیگر متمایز باشند و در برابر تأثیر عوامل بیماریزا واکنشهای یکسان از خود نشان ندهند پارهای از این عوامل فردی که در کاهش و یا افزایش تأثیر شرایط بیمارکننده بر انسان نقشی دارند شناخته شدهاند مانند: 1- عوامل ژنتیکی 2- مصونیت اختصاصی 3- عوامل شخصیتی 4- عوامل محیطی (خارجی).